یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم

صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم وانگه همه بت‌ها را در پیش تو بگدازم صد نقش برانگیزم با روح درآمیزم چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری یا آنک کنی ویران هر خانه که می سازم جان ریخته شد بر تو آمیخته شد با تو چون بوی تو … More یا خانه درآ جانا یا خانه بپردازم

گفتمان 28: حرفی به من بزن*

گفتمان های 26 و 27 را از دست دادم، به میمنت لطفی که بلاگفا در حق همه ما کرد. اگر چیزی از آن گفتمان ها به یاد دارید، خوشحال می شوم بازگو کنید تا بنویسمش… از صلیب سرخ آمده اند دم در برای گرسنه های آفریقا پول جمع کنند. پسرک از من می پرسد: – … More گفتمان 28: حرفی به من بزن*

کور توتدوغون بوراخماز

دخترش همسن پسر من است که از قضا موجود دوست داشتنی و باهوشی است. اما خودش…. نمی دانم چطور در همان پنج دقیقه ای که هم را می بینیم فرصت می کند دنیا را به کامم زهر کند. در واقع کمتر آدمی را در دنیا می شناسم که بتواند تا این حد آزارم دهد. یک … More کور توتدوغون بوراخماز

عاقبت دون ژوان

آقای «کاف.میم» مهمان موسسه است. گاهی می آید و سر می زند به همکاران و دوستان قدیمی بعد از این که پست مهمی در یکی از انستیتوهای اسم و رسم دار شهر گرفته و از پیش ما رفته است. «کاف.میم» سی و اندی ساله نابغه، دانشجوی نمونه ، برنده فلان جایزه و بهمان کمک هزینه … More عاقبت دون ژوان

7.5

ساعت پنج صبح روز آخرین شنبه تعطیلات تابستانی. پسرک را با صدا می کنم. قبل از آن که چشم هایش را باز کند می گوید: «می دونم چرا امروز خیلی زود باید بیدار بشم… امتحان دارم. یه بار دیگه تمرین کنیم؟» می گویم که برای قورباغه ای روی شکم باید دست هایش را زیر آب … More 7.5

فدای آن دم جی که چسبیده به فر اچ عزیزم

روز مادر: دومین یکشنبه ماه می. کادوی من یک گردنبند گچی بود که یک یاقوت زرد هم وسطش نشانده بود (توضیح داد که : آخه رنگ زرد رنگ مورد علاقه شما است!) و البته شعری که با نهایت دقت یک کلاس اولی رو نویسی کرده بود. یک بوسه اینجا، یک بوسه آنجا یک بوسه روی … More فدای آن دم جی که چسبیده به فر اچ عزیزم

کارام جانم می رود

بلاگفا همه نوشته های یک سال پیشم را خورد. از این جا و آن جا و به کمک وبسایت هایی که عکس فریز شده وبلاگ ها را در جستجوهای مقطعی گرفته و نگه می دارند بخشی از آرشیو را برگرداندم اما کامنت های خوانندگان؛ نطرهای خصوصی و پست های شخصی گفتمان های پسرم را از … More کارام جانم می رود

اسباب کشی

اسباب کشی ساده نیست، هیچ وقت برایم نبوده است. اما یکروز جایی زمانی آدم یاد می گیرد که گرفته هایش را رها کند تا لذت شروع دوباره را تجربه کند جایی که بغض ترک ناشناخته ها هنوز گلو را می فشارد.  بعد از هشت سال سپردن نوشته هایم به بلاگفای خیانت پیشه، در واپسین روزهای … More اسباب کشی