ماه پیشونی  و آرمانش ...
ماه پیشونی  و آرمانش ...

ماه پیشونی و آرمانش ...

13_ آرمان و پل و خواب!

...میگه شده خواب ببینی در حال انجام کاری هستی و خودت هم  از اون بالا ، می بینی اون صحنه را ؟

میگه خواب می دیدم : در خواب نگاه می کردم به پایین،  جایی بود خالی از هر آدمی، یه پل هوایی بود و خودم را می دیدم که روی پل راه می رفتم به وسط های پل که رسیدم، ایستادم و شیرجه زدم تو خیابون...هنوز به پایین نرسیده از خواب بیدار شدم...

.

.

.

میگه خواب می دیدم : در خواب نگاه می کردم به پایین، روی پل هوایی راه می رفتم وسطهای پل که رسیدم پل شکست و من به پایین سقوط کردم وقتی با پاهایم به زمین خوردم، زمین شکافت سوراخ شد و من راست توی آن فرو رفتم همین لحظه خودم که شاهد این نمایش بودم انگار که عقب تر و بالاتر بروم و صحنه را از دورتر ببینم، زمینِ کروی دیدم سبز ِ سبز انگار همه اش خشکی بود و من که زمین را شکافته در آن فرو رفته بودم از طرف دیگر زمین بیرون آمدم...

 

پ.ن : دو خواب فوق با فاصله حدودا یک هفته تا ده روزه ...دیده شده...