ماه پیشونی  و آرمانش ...
ماه پیشونی  و آرمانش ...

ماه پیشونی و آرمانش ...

96/2 من فقط یک دیمیتر نیستم...

من یه شازده کوچولو دارم خیلی هم دوسش دارم اصلا به خاطر اون ، روزی روزگاری به وبلاگ نویسی رو اوردم در بلاگفا و بعد در بلاگ اسکای...شازده کوچولوم الان 11 سال و دو ماهشه...هنوزم کنجکاو و پرسشگر درمورد حیات و هستی و این دنیا و آن دنیا...من تا وقتی که بنویسم از او حرفهای بسیار برای گفتن دارم ...اما


اما چند روزیه به عنوان وبلاگم فکر می کنم :" دیمیتری رویا اندیش و آرمانش"....بماند که آرمان را به صنعت ایهام به کار برده ام ولی باز....

چند روزیه به عنوان وبلاگم فکر میکنم:"دیمیتری رویا اندیش و آرمانش"....درسته که عاشق دیمیترم در همه خدایان....و عاشق هر تصویر،نقاشی،  شعر، قطعه موسیقی، و کلا هر اثر هنری و هر شی بی جان....و هر موجود زنده ای - چه حیوان و چه انسان- که ردی و نشانی از مادرانگی در انها ببینم.....ولی....

ولی  چند روزیه فکر میکنم به عنوان وبلاگم...

من فقط یک دیمیتر نیستم...

حرفها بسیار دارم از شازده کوچولو...

اما میخوام خودمو محدود نکنم...میخوام کمی فراتر بروم ....بر آنم تا نگاهی بکنم به خودم، به پشت سرم و به روزهای آتی ...به دخترک رویااندیش... و به رویاهایش... شاید همه از عوارض میانسالی باشد...

پس لازم می بینم تجدید نظر کنم در عنوان وبلاگم...

چه بگذارم که شایسته ی  این دخترک رویااندیش باشد؟؟ یاد افسانه های کودکی ام می افتم :

"ماه پیشونی ...؟؟؟؟

درست تر بگم:" ماه پیشونی و آرمانش"


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد